English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5549 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To keep an appointment . U سر قرار حاضر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
embattle U حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
Other Matches
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
presents U حاضر
on hand <idiom> U حاضر
agreeable U حاضر
presenting U حاضر
ubiquitous U حاضر
in the saddle U حاضر
existing U حاضر
present U حاضر
presented U حاضر
stocked U :حاضر
stock U :حاضر
at the present moment U درحال حاضر
For the time being. At peresent. presently. U درحال حاضر
ready wit U حاضر جوابی
attend U حاضر بودن
rigs U وضع حاضر
rigged U وضع حاضر
attending U حاضر بودن
rig U وضع حاضر
roll call U حاضر و غایب
attends U حاضر بودن
readiness to report U حاضر جوابی
repartee U حاضر جوابی
johnny on the sopt U حاضر و اماده
operational U حاضر به کار
present [at] <adj.> U باشنده [حاضر] [در]
make ready U حاضر شدن
existing U در حال حاضر
operationally ready U حاضر به عملیات
delicatessens U اغذیه حاضر
at the moment U در حال حاضر
at present U در حال حاضر
delicatessen U اغذیه حاضر
toss off <idiom> U حاضر جواب
operationally ready U حاضر به کار
stand by U حاضر بودن
ready U قبضه حاضر
readied U حاضر به کار
omnipresent U حاضر در همه جا
here U بدینسو حاضر
to e. an appearance U حاضر شدن
get ready U حاضر شدن
readies U قبضه حاضر
readies U حاضر به کار
action front U حاضر به تیر
omnipresent U همه جا حاضر
readying U حاضر به کار
active حاضر بخدمت
ready U حاضر به کار
currents U در حال حاضر
current U در حال حاضر
readying U قبضه حاضر
willing U حاضر خواهان
readied U قبضه حاضر
inbearing U ناخوانده حاضر خدمت
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
presence of mind U حاضر ذهنی هوشیاری
get ready U حاضر کردن یا شدن
unready U غیراماده حاضر نشده
action U فرمان حاضر به تیر
fair game U طعمهی حاضر و آماده
actions U فرمان حاضر به تیر
obliging U حاضر خدمات مهربان
ready position U حالت حاضر به تیر
roll-call U حاضر و غایب کردن
to conjure up U با سحر حاضر کردن
attender U شخص حاضر در جایی
i agreed to go U حاضر شدم بروم
To prepare something. To get somethings ready. U چیزی را حاضر کردن
To call the roll. Roll-call. U حاضر غایب کردن
Get ready for the journey(trip) U برای مسافرت حاضر شو
fitting out U حاضر کردن ناو
show up U سر موقع حاضر شدن
call the roll U حاضر و غایب کردن
operational route U جاده حاضر به کار
roll-calls U حاضر و غایب کردن
march order U حاضر براه کردن
inbearing U فضولانه حاضر خدمت
to be present U باشنده [حاضر] بودن
he refused to go U حاضر نشد برود
date U در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
readied U حاضربه تیر حاضر باشید
readying U حاضربه تیر حاضر باشید
embattle U حاضر به جنگ کردن یا شدن
set up U حاضر به جنگ کردن توپ
make ready U اماده شدن حاضر کردن
offer to buy something U حاضر به خرید چیزی شدن
readies U حاضربه تیر حاضر باشید
When will they be ready? U چه وقت آنها حاضر میشود؟
ready U حاضربه تیر حاضر باشید
ubiquitous U همه جا حاضر موجود درهمه جا
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
dates U در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
embattle U حاضر شدن برای جنگ
At the moment we are not able to ... U در حال حاضر امکانش نیست که ما ...
senior officer afloat U ارشدترین افسر حاضر در ناو
I wI'll get (persuade)him to sign . U اورا حاضر بامضاء می کنم
show up U حاضر شدن حضور یافتن
get ready U اماده شدن حاضر کردن
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
improvisation U بدیهه سازی حاضر جوابی
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
Are you prepared to accept my conditions? U حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
to compel the attendance of a witness U وادار به حاضر شدن شاهدی [قانون]
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
set U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
he would take no refusal U هیچ حاضر نمیشد که تقاضایش رد شود
current U آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
operationally ready U حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
currents U آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
sets U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
setting up U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
to report oneself U حاضر شدن وخود را معرفی کردن
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
actual job [job held] [occupation held] U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
hath U سوم شخص مفرد اززمان حاضر فعل have
rolling reserve U امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
That won't work with me! U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
make the grade <idiom> U منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
ready missile U موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
make the scene <idiom> U به محل یا حادثه خاص رفتن ،حاضر شدن
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
to report for duty U برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
colour U انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colours U انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
raise pistol U فرمان حاضر به تیر درتیراندازی کلت طپانچه ها بالا
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
individual demand schedule U صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
minuteman U داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
inactive U پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
storage U فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
exclusion principle U اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
activities U تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
activity U تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
unpopulated U تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
workspace U فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
tout temps prist U تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
IE U جستجوگر وب ساخت ماکروساخت که در حال حاضر فراهم است و به کاربر امکان دیدن صفحات وب میدهد
Internet U جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
manned U اماده به جنگ جنگ افزار حاضر به تیر دارای خدمه
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
use U در حال حاضر در حال اجرا
uses U در حال حاضر در حال اجرا
presents U زمان حاضر زمان حال
readying U مهیا کردن حاضر کردن
present U زمان حاضر زمان حال
readies U مهیا کردن حاضر کردن
presented U زمان حاضر زمان حال
ready U مهیا کردن حاضر کردن
presenting U زمان حاضر زمان حال
readied U مهیا کردن حاضر کردن
drive U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
fast U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
at U از قرار
rates U قرار
arrangement U قرار
arrangements U قرار
moonish U بی قرار
decision U قرار
equanimity U قرار
writs U قرار
writ U قرار
swage U قرار
Recent search history Forum search
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1اصلاح ترجمه
1he said he was going to work in a gym, eventually own his own sports club, and he faught with his father about everyting
1range check
2encapsulate
2procuring activity
2procuring activity
0قرار بود ساعت ١٠دكتر بياد من تا الان منتظرم
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com